عسک های خوشتل
سلام. ابل از همه جباب داج علی رو بدم ته گفته بود چرا روز جمعه رو تهریف نتردم!!! امان از دست مامانی ته همه چیز یادش میره دایی جون!! ببشخید!!! راسیاتش اتفاخا! جمعه خیییییلی به من خوش گذشت پیش شما بودم حیف ته خاله لیلا جونم نبود . بههههله و اما روز یشکنبه! از صبح رفتیم خونه مامان جون شیرین ساهت 1 مامانی باید میرفت دانشگاه و من هم دختر خیلی خوبی بودم و پیش مامان جون موندم. شبش مامانی باسه شام اسنک درست ترد و همراه با عمه شهلا و آرش و محمد(عمو اکبر رفته بودند یزد! حلا قراره یه شب بریم سوغاتی هامون رو بگیریم!!! ) رفتیم خونه عمو علیرضا پیش مامان بزرگ.آخه ما زود زود دلمون باسه مامان بزرگ و آقا جون تنگ میشه. آ...
نویسنده :
مامان پاتمه
15:46