آویسا بیسته بیسته
سلام سلام........ همگی سلام
امروز از همیشه بیست ترم!! آخه بیست ماهه شدم.
مامان یه کیک ساده به مناسبت بیست ماهگیم پخت که تا اونجایی که تونستم خورد کردم و روی فرش رو تزیین کردم!!
توی بیست ماهگیم کار مورد علاقه ام حرف زدنه!! از صبح که پا می شم تا شب یه بند حرف می زنم!! بعضی وختا هم لا به لای حرفام یه چیزایی می گم که باعث می شم مامانی از شدت ذوق جیغ بکشه! این جور مواقع زودی فرار می کنم چون می دونم اگه مامانی دستش بهم برسه حسابی فشارم میده!!
مثلا امروز یهو گفتم: آلابیو مامی!! (I love you mammy) اینو مامان قبلا یه بار بهم گفته بود ولی فکرشم نمی کرد یادم باشه!!
تااااازه بختی مامان خسته از سر کار میاد میدوم جلوش و می گم : مامان اَسته نباشی!! (مامان خسته نباشی) اینو بابایی یادم داده و اینجوری کل خستگی کار یه هو از تن مامان در میره!
در ضمن تازگی ها به شدت خودم رو تحویل می گیرم و خودم رو با القابی مثل آسا جیجر (آویسا جیگر) آسا گله و آسا جونی خطاب می کنم!!
اینم چند تا عکس که مامانی با کمک اطرافیان و به سختی از من گرفته!!
چند شب پیش با دختر عموهای مامان رفتیم قایق سباری خیلی خوش گذشت:
اینم پا تو کفش بزرگ ترها!! (کفش های مهسا)
اینم یه خنده نااااز
اینم آویسای حیران!
راستی آرش پسمل عمه شهلا رفته بود قشم و از اونجا یه لباش گوشجل برام سوغاتی آبرده که همین جا ازش تشکر می کنیم.
دیگه اینکه امروز نتایج کنکور رو اعلام کردن. رتبه مهسا 700 شده خودش که اصلا خوشحال نیست! ولی به نظر ما که خیلی هم عالیه. به مهسا و گاده حمیده جون تبریک می گیم.