آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

آویسا کوچولو

روزنگار (عنوانم دردسره ها!!)

1392/7/22 7:59
نویسنده : مامان پاتمه
547 بازدید
اشتراک گذاری

سلام http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/fallsmiley4.gif

صبح دل انگیز  پاییزیتون به خیرhttp://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/fallsmiley6b.gif

هییییییییییی یادش به خیر یه روز و روزگاری سر هر مناسبتی مامانم زود میومد وبلاگم رو آپ میکرد!خیال باطل

ولی حالا هر بار داره میگه فلان مناسبت با تاخیر مبارک!!398719_boredsmiley.gif

مثل الان که میخواد بگه روز کودک با تاخیر بر همه کودکان وبلاگستان مبارک باشهخجالت582316_wubpink.gif

این روزها که دارن تند و تند میگذرن....

من یه مقدار بهونه گیر شدم!ناراحت خیلی خیلی نق میزنم و سر هر چیزی با مامانم بحثمون میشه!50905_beee.gif

مامان نمیفهمه من بهونه گیر و بداخلاق شدم یا خودش بی حوصله و کم طاقت شده

گاهی یادش میره که خیلی از کارهایی که میکنم اقتضای سنمه! از من انتظار داره مثل یه خانوم فهمیده و بالغ رفتار کنم! 861419_looky.gifبعد وقتی بچه های هم سن و سال من رو میبینه خجالت میکشه!!

هی به بابایی میگه حمید واقعا آویسا خیلی ماهه! ولی باز ....861419_looky.gif

خوب بگذریم...

معلومه که خونه ای با دوتا بچه کوچیک توش بحث و درگیری هم زیاد پیش میاد!! نه؟81872_ghayem.gif

چند هفته از مهر میگذره من فقط همون کلاس موسیقی رو میرم. یه مدت به خاطر مشکلاتی که مربی شطرنجمون داشت کلاسم لغو شد و حالا دیگه از اون علاقه ام کم شده! دیگه نمیخوام برم کلاس شطرنج! و مامان و بابا هم نمیخوان منو به زور و بدون تمایل خودم به هیچ کلاسی ببرن

مامان برنامه ریزی کرده که انشاالله توی خونه با من کمی زبان و کمی کارهای هنری انجام بده

انشاالله که بر خستگی هاش غلبه کنه و برنامه هاشو عملی کنه!خیال باطل

در همین راستا دیروز به من گفت تو نگهداری آوش به من کمک کن تا ظهر که آوش خوابید با هم کاردستی درست کنیم و من هم خداییش کمک دادم و کمتر از هر روز سر به سر آوش گذاشتم!34019_j4m1w5950m851i23.gif

ظهر که شد مامان این استوانه رو بهم نشون داد و گفت به نظرت این چیه؟

 


گفتم لوله دستمال!

-آفرین درسته

- خوب به نظرت حالا با این چه کاری میشه کرد؟

- مممممممممممم میشه بندازیمش توی سطل زباله!19482_eva.gif

- نه!! بیشتر فکر کن!364219_no.gif

- آهان بندازیمش توی زباله های بازیافتی!!19482_eva.gif

- نه!!! فکر کن مثلا میشه باهاش چیزی درست کرد؟؟ از خود راضی

- مممممممم آره مثلا یه آدم درست کنیم بعد اینو بدیم دستش تا بندازه توی زباله ها!!19482_eva.gif

مامانم این شکلی شده بود:214920_Cherna-facepalm.gifابله

خلاصه بعد از کلی بحث و بررسی اون استوانه رو با کمک مامان به یه دلقک تبدیلش کردیم که جاقلمی من باشه!تشویق

 

 

خیلی بهم خوش گذشت توی چیدن و چسبوندن تکه ها خیلی کمک دادمهورا

 

13 مهر سالگرد ازدواج باباحاجی و مامان جون شیرینم بود. 781416_smiley_tools_3.gif مامان از خیلی وقت پیش تصمیم داشت براشون کیک بپزه و بعد 14 مهر که همزمان بود با شب سالگرد ازدواج حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) یه کیک پخت و رفتیم خونه مامان جون. خیلی بهمون خوش گذشت جای شما خالی.

 

 

این دو تاعکس رو هم چند روز پیش که برای تست شنوایی سنجی رفته بودیم بیمارستان توی حیاط پر از گل بیمارستان گرفتیم.314219_afnu1qmj1p9ox67a.gif 

آفتاب چشمامو اذیت میکرد و نمیتونستم باز بگیرمشون و مامان هم گیررر داده بود عکس بگیره!!398719_boredsmiley.gif

 

 

 

لباسی که تنمه انتخاب خودم بوده به خاطر تورهایی که جلوش دوخته شده عاشقش شدم و اصرار کردم برام بخرن خودم خیلی دوستش دارمخیال باطل

 

اینم دو تا عکس از شیطنت های من توی خونه

 

 

 

دوتا عکس بعدی هم روی میز نشستم و ژست گرفتم به مامان گفتم عکس بگیر مامان میگفت آخه اینجا که جای نشستن نیستمنتظر و من اصرار داشتم یکی دیگه هم بگیر!!29682_gholi_poshte_parde.gif

 

 

 

دو تا عکس خواهر برادرانه هم داریم

 

 

 

روز و روزگارتون خوش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)