عارف
سلام
دیروز صبح آقا جون اومد دنبال من و مامانی و ما رو برد خونه خودشون. عصرش قرار بود آقا جون اینا برن مشهد. خونه مامان جون که بودیم دختر عمه مامانی اومد اونجا یه پسر داشت که مثِ من کوشمولو بود. اسمشم عارف بود.
عارف موبالِ مامانم رو برداشته بود فکر تَرده موبال اسباب بازیه!!!! مامان باسش آهنگ ساسی مانکن گذاشت!!! میخواستم به مامانی بگم دهه!! این آهنگا مال منه باسه کسی نذار!!!
بعدش منو گذاشتند کنار عارف و عکس گرفتند زیر چشمی یه نگاه بهش تَردم به زبون بچه کوشمولوها بهش گفتم دیگه نبینم موبالِ مامانمون رو برداریاااا!!!!
عصرش که مامان جون اینا رفتند بابایی اومد دنبالمون و اومدیم خونمون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی