یلدا + تولد امیر
سلام دوستان
میدونین ما داریم تو خونمون با ویروس سرماخوردگی دستش ده بازی میکنیم!!!
هی پاسش میدیم به همدیگه!! احتمالا تا آخر زمستون خونه ما میمونه!!!
الان پیش مامانیه!! دوروز بود همش ماسک میزد تا ویروس رو به بقیه نده!! تا ببینیم چی میشه!!!
امسال پنجمین یلدا بود که من تجربه میکردم
هر سال که میگذره معنی این جور مراسم رو بهتر درک میکنم. امسال هم توی مهد جشن گرفتیم و هم دوبار خونه مامان بزرگ هام.
خونه مامان جون شیرین من و علی و زهرا و هادی کلی شیطونی کردیم و خوش گذروندیم
یه سینی پر از میوه گذاشتیم روی کرسی دورش نشستیم عکس گرفتیم میوه خوردیم و گفتیم و خندیدیم!
البته ما بچه ها بیشتر شیطونی کردیم!
من و سینی میوه:
من و زهرا دختر دایی جونم:
خونه مامان بزرگ هم من و نرگس دختر عموم با هم بازی کردیم. مامان سیب و کیوی ها رو تزئین کرد. عکسش رو حتما تو وبلاگ آوش دیدین!! حالا منم اینجا یه عکس میذارم.
تو درست کردنش منم کمک دادم!! مثلا برش های کیوی که کج میشد رو برمیداشتم میگفتم مامان این خوب نشده و فورا میخوردمش!! یا داخل سیب ها که خالی میشد میخوردم تو این مورد بابایی هم کمک داد!!!
هفتم دیماه تولد امیر جون پسر خالم بود. این جا یه بار دیگه بهش تبریک میگیم
ما رفتیم خونه خاله. مهسا هم از تهران اومده بود. مهسا رو خیلی دوست دارم همش ازش میخوام برام لاک بزنه و اونم خیلی مهربونه با حوصله برام چند بار لاک میزنه.
من و امیر جون:
اینم من و آوش و مامان جون شیرین (این عکس به درخواست محیا جون گذاشته شد)
دو تا عکس بعدی رو هم تو اتاق مهسا گرفتم:
دیشب از اتاقم که اومدم بیرون باباییم گفت: آویسا جون میشه چراغ رو روشن کنی؟؟
و من گفتم: نه!!!! چرا تا چشمتون به من می افته میخواین یه کاری براتون بکنم؟؟؟
بابایی این شکلی بود:
و مامان این شکلی:
گفتم دلش نشکنه همش به اون ضد حال میزنم یه بار هم به بابایی ضد حال زدم!!!
دوستون دارم خیلی زیاد.
یه چیزی رو مامان همین الان یادش اومد و چون حتما تا پست بعدی یادش میره همین حالا اضافه میکنیم:
دیشب داشتم با مامان مسواک میزدم بهش گفتم: تو دخترم باش و من مامانت.
مامان: باشه
من: دخترم ببین باید همیشه بعد از غذا خوردن و شیرینی و شکلات مسواک بزنی
مامان: چرا مامان جون؟
- واسه اینکه یه حشره های خیلی ریزی وجود دارن به اسم باکتری!! باکتری ها خیلی شیرینی و شکلات و غذاهای مونده تو دندون رو دوست دارن بعد میان اونا رو بخورن اون وقت دندونت خراب میشه زشت و سیاه میشه و درد میگیره!!
(مامان کلی تعجب کرده بود چون اینا رو خودش به من یاد نداده بود!!)
بعد گفتم: خوب حالا میدونی باکتری ها از کجا میان؟
-نه نمیدونم مامانیییی
- بی زحمت یه لحظه مامان شو بهم بگو از کجا میان بعد دوباره بچه ام شو!!!
-