آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

آویسا کوچولو

من اینجااااااااام.

1391/5/16 8:33
نویسنده : مامان پاتمه
280 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااااااااااااام من اومدمممممبغل

وای که چقدر ذوق زده میشیم وقتی میبینیم در نبود ما دوستای خوبم انقدر به فکرمون هستن.بغل خیلیییییی دوستون داریم. قلبماچممنون که تولد 44 ماهگی من هم یادتون بود و تبریک گفتین.قلبمژه

خاله نازنین قلب همچین مامان رو تهدید کرد که دیگه مامان جرات نکرد آپ وبلاگ رو به تعویق بندازه! استرسنیشخند

راسیاتش!! اینجا همه چیز درهمه!! آخ

مامان میگه وقتی یه عضو جدید اضافه میشه یه مقدار طول میکشه تا خانواده با این تغییر کنار بیاد و دوباره همه چی روی روال قبل بیفته. نگران

این روزها همه با دیدن مامان اول از رابطه من و آوش میپرسن و اینکه ما با هم کنار میایم یا نه! شاید برای شما هم سوال شده باشه. متفکر

من آوش رو خیلی خیلی دوستش دارم.قلب خیلی زیاد قربون صدقش میرماز خود راضی مثلا میگم:

گل پسری، قربونت برم قربون چشمای گلدریت برم! (گِلدری = گِردلی!!!)

مامان میگه عزیزم خدا نکنه قربونش بریقلب

و منم میگم باشه مامان پس تو قربونش برو!!!نیشخند

تو کارهای مربوط به آوش کمک میدم و وقتی گریه میکنه گهوارش رو تکون میدماز خود راضی

فقط...نگران

فقط اینکه من مدتیه یه مقدار لجباز و حرف گوش نکن شدم! خجالتبا نق زدن و داد و بیداد دلم میخواد به خواسته هام برسم!خجالت

بعضی ها میگن این تغییر رفتار اقتضای سنه و بچه ها تو این سن این مدلی میشن و بعضی دیگه هم میگن به خاطر حضور آوش من اینجوری شدم! نگرانبه هر حال گویا هر دو دلیل دست به دست هم دادن و منو اینجوری کردن. ناراحت

و مامان بابا از اینکه میبینن دختر کوچولوی مهربون و آروم و حرف گوش کنشون یه هو لجباز و بد اخلاق شده شوکه شدن! ناراحت مخصوصا مامان که بیشتر با من سر و کار داره گاهی طاقتش طاق میشه و عصبی میشه. کلافهاین جور وقت ها بابایی سعی میکنه آرومش کنه. بازنده

خوب البته این لجبازی و بد اخلاقی من مخصوصا توی جمع بیشتر میشه! نگرانروزهایی که توی خونه خودمون هستیم کمتر لج میکنم ولی تا جایی میریم یا کسی خونمون میاد بد خلقی میکنم! خجالت

مثل دو شب پیش که داج علی اینا خونمون بودن و من و هامان از اول تا آخر با هم جنگیدیم! آخ

واسه همین مامان و بابا تصمیم گرفتن از اول مهر منو ببرن مهد کودک. از خود راضیبا راهنمایی خاله آزادهقلب (عروس عمه مهری) یه مهد کودک خوب انتخاب شده و قراره اول شهریور مامان بره مهد و رو ببینه. انشاالله که برام از خونه موندن بهتره.از خود راضی

از حدود 8 ماهگی بارداری مامان کلاس زبان من تعطیل شده بود ناراحتچون مامان دیگه نمیتونست از پسش بر بیاد ولی الان باز چند روزه انقدر اصرار کردم تا بالاخره مامان لابه لای کارهاش برام وقت گذاشته و زبان کار میکنیمهورا و کلی هم مامان رو ذوق زده کردم وقتی دید بعد از 2 ماه که کار نکردیم  هنوز همه کلمات یادم مونده.عینک

 

راستی جدیدا شدید زدم تو کار ضد حال زدن به مامان! نیشخندبه دو نمونه توجه کنین:

مامان: آویسا ببین دلم کوچیک شده دیگه چاق نیست.از خود راضی

من: آره مامان کوچیک شده ولی به نظرممممم باید یه مقدار رژیم بگیری!!ابرو

مامان: تعجبناراحت

 

و یا اینکه چند روز پیش خانمی توی تلوزیون دیدم که موهاش دورنگ بود گفتم از موهای این خانومه خوشم میاد دو رنگه و قشنگه.خیال باطل

مامان: مثل موهای من؟از خود راضی

-یه نگاه به مامان کردم متفکرو گفتم! نه موهای تو شلخته است!! اون موهاش صاف و براقه!نیشخند

 مامان: دل شکسته

راستی چیکار میکنین با ماه رمضون و روزهای طولانی روزه داری؟مژه من امسال بیشتر مفهوم روزه رو درک میکنم و میدونم باباییم نمیتونه تا اذان چیزی بخوره. از خود راضی

تقریبا هر روز صبح از مامان میپرسم هنوز ماه رمضونه؟ و وقتی مامان میگه آره میگم کاشکی تموم میشد چون دلم نمیخواد ما غذا بخوریم و باباییم چیزی نخوره! ناراحت

و مامان سعی میکنه برام توضیح بده که چقدر این ماه خوبه و روزه گرفتن اصلا بد و سخت نیست. تازه خودم واسه همه توضیح میدم و میگم مامانم نمیتونه روزه بگیره چون باید غذا بخوره و بتونه به آوش شیر بده.

با شناختی که از مامانم داریم خیلی بعیده تا شب های قدر دیگه وبلاگ آپ کنهچشمک پس از همین الان ازتون خواهش میکنیم که توی شب های عزیز قدر ما رو فراموش نکنین.لبخند

خوب چند تا عکس براتون میذارم که چند شب پیش که واسه افطار مهمون خاله حمیده جونم بودیم خونه اونها گرفتیم از خود راضی

 

 

 

عااااشق آکواریوم خاله اینام قلب

ببخشین انقدر زیاد حرف زدیم آخر سر هم به خاله همدم عزیزم تبریک میگیم. بغلپریروز دختر کوچولوی خاله همدم به دنیا اومد.قلب اسمش سلما  ست. براشون آرزوی سلامتی و شادی داریم.ماچ

 

پی نوشت 1 : امروز تولد مهسا جون دختر خالمه. مهسا جونم خیلی دوسِت داریم تولدت مبارکبغلقلبماچ

 

پی نوشت 2: خاله محیا بدو بیا گزارش بده ببینیم از کنکور چه خبر؟سوال

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)