آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

آویسا کوچولو

قصه دست های من و مامان

1391/2/23 19:29
نویسنده : مامان پاتمه
750 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای مهربونم.

تو این مدت که مامانی دلش چاق شده من یه چیزی فهمیدم! عینک

دیدین از همون روز اولی که یه خانوم میفهمه داره مادر میشه و نی نی توی دلش داره بی اختیار همیشه دستش رو روی شکمش میذاره؟از خود راضی

وقتی میترسه نگران..... وقتی خوشحالهمژه ..... وقتی غمگینهناراحت ..... وقتی میخنده!خنده خلاصه توی تموم لحظه هاش دستش رو میذاره روی شکمش!خیال باطل

شاید این اولین بار باشه که نی نی میفهمه دو تا دست مهربون هست که قراره همیشه و همه جا، توی هر حس و حالی ازش حمایت کنه.خیال باطل

و وقتی نی نی دنیا میاد، تازه میفهمه چقدر به وجود این دو تا دست مهربون احتیاج داره.قلب

 

دستای مامان ها همیشه حامی ما بچه ها بودن. کاری هم به سن نداره! بزرگ هم که میشیم حتی وقتی خودمون هم مامان و یا بابا میشیم باز هم همیشه دو تا دست مهربون مواظب ماست.قلب

 

امروز روز مادره. روز دلهای پاک، قلب های همیشه نگران و روز دست های گرم و پشتیبان.قلب

دست های کوچولوی منم امروز به کار افتادن! تموم گل سر هامو توی دستم جمع کردم و رفتم پیش مامان بهش گفتم مامان این دسته گل رو برای تو آوردم روزت مبارک.قلب

 

و خدا میدونه چقدر این هدیه به دل مامانم چسبید و چقدر خستگی از تنش در رفت و چقدر دست های کوچولوی من رو بوسه بارون کرد.قلب

البته بعدش بابایی بهم کمک کرد تا یه گل واقعی هم به مامان هدیه بدم!از خود راضی

 

روز همه شما مامان های مهربون مبارک.بغل

روز مامان بزرگ قلب(مامان بابایی) مامان جون شیرینقلب (مامان مامانی) و مامان پاتمه ی منم مبارک.بغلقلب



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابای ملیسا
23 اردیبهشت 91 22:20
ضمن عرض تبریک به خاطر روز مادر ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای جدیدش به روز شد . خوشحال میشم سر بزنید و با نظرات قشنگتون وبلاگ ملیسا رو مزین کنید آسمان را گفتم : می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی ؟ صاحب رفعت دیگر گردی ؟ گفت نی نی هرگز !!! من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم ! … خاک را پرسیدم : می توانی آیا دل مادر گردی ؟ آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم ! … این جهان را گفتم : هستی کون و مکان را گفتم : می توانی آیا لفظ مادر گردی ؟ همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت و شوکت و شان کم دارم ! عزت و نام و نشان کم دارم ! … آن جهان را گفتم : می توانی آیا لحظه ای دامن مادر باشی ؟ مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار باغ رنگین جنان کم دارم ! آنچه در سینه ی مادر بوُد آن کم دارم !
مامان رامیلا کوچولو
25 اردیبهشت 91 21:03
بهترین تبریک ها رو در زیباترین کادوی آرزو پیچیده و با بر چسب سلامت به آدرس زیباترین گل تقدیمت می کنم . * روزت مبارک *