سه سال میگذرد
سلام
فردا هفتم اردیبهشت ماهه. و درست 3 سال از اولین پستی که توی این وبلاگ نوشتیم میگذره!
3 ساله که اتفاقات خوب و بد زندگیم رو اینجا ثبت کردم گاهی اوقات وقتی مامان آرشو وبلاگ رو مرور میکنه زمان از دستش خارج میشه! دوست داره ساعت ها بشینه و لحظه لحظه خاطرات بزرگ شدن من رو دوباره مرور کنه! و لذت ببره.
فرقی نداره چه جوری! توی بلاگفا یا اینجا یا هر جای دیگه! گاهی پررنگ و گاهی کمرنگ! مهم اینه که بودیم و نوشتیم. وبلاگ من تبدیل شده به یه جای مهم و دوست داشتنی واسه مامان که هیچ وقت خیال حذف کردن یا حتی رها کردنش به ذهنش خطور نکرده.
وبلاگ من شده وسیله ارتباط با خیلی ها. خیلی خیلی دوستای خوب و صمیمی اینجا داریم. از همه شما ممنونم. ممنونم که ما رو میخونید و ممنونم که با نظرات قشنگتون خوشحال و دلگرممون میکنید.
این وبلاگ حتی وسیله ارتباط با خیلی از اعضای فامیل شده! خیلی ها که ما کمتر اونها رو میبینیم ولی من رو به خوبی میشناسن! از همه دوست ها و فامیل های خوبمون هم که اینجا هستند ولی خاموشند تشکر میکنیم.
آرشیو وبلاگ پر از خاطره های زیبا و خوندنیه. برای تجدید خاطره چند تا عکس قدیمی رو اینجا میذارم.
نگاه کنین چقدر کوشولو بودم!
بعد از این عکس چند روز مریض شده بودم!!!
عکس پایین خونه داج علی ایناس. یادمه منو برده بودن دکتر واسه اینکه شب نمیخوابم!!!
به مناسبت 3 ساله شدن اینجا مامان این قالب جدید رو واسم درست کرده. ولی چون دلش خیلی چاق شده نمیتونه زیاد بشینه جلوی کامپوتر و واسه همین شاید زیاد جالب نباشه!
خیلی دوستون دارم