آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

آویسا کوچولو

دَدَرنامه 4 (کیش)

1390/10/15 12:40
نویسنده : مامان پاتمه
480 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای گل و گلاب خودمقلب

ممنونم که تو نبودمون انقدر بهمون لطف داشتینبغلماچ

ما یه سفر کوتاه 3 روزه به کیش داشتیم و برگشتیم خونه.

بریم سراغ دَدَرنامه.از خود راضی

شنبه 10 دی ساعت 8 و نیم شب مابه همراه مامان جون شیرین قلبو باباحاجی قلب از اصفهان پرواز داشتیم و چون اولین سفر هوایی من بود خیلی خیلی هیجان داشتم.خیال باطل

توی هواپیما اصلا اذیت نکردم و مثل یه خانم نشسته بودم فقط آخرای سفر گوشام گرفته بود و من که تا حالا با این مورد برخورد نکرده بودم داد میزدم و میگفتم مامان چرا صدام نمیاد؟هیپنوتیزم

مامان سعی می کرد به من بفهمونه گوش هام گرفته که صدای خودم رو نمیشنوم آخولی من فکر میکردم بقیه هم صدای منو نمیشنون نیشخندو برای همین با جیغ و داد حرف میزدم و موجب خنده همه مسافرا شدم!خجالت

وقتی رسیدیم کیش از فرط خستگی دیگه حال هیچ کاری نداشتیم به جز لالا!خواب

صبح روز بعد صبحانه رو خوردیم و توی یه هوای عالی رفتیم پیاده روی تا کنار دریا. عینکهوا واقعا عالی بود و دریا واقعا زیبا.خیال باطل

 

 

 

چند ساعتی توی ساحل بودیم و کلی خوش گذروندیم، انقدر من اصرار کردم که بریم کوسه ها (دلفین ها) رو ببینیم که عصر همون روز پارک دلفین رو گذاشتیم توی برنامه و رفتیم اونجا، هورا

 

از همون لحظه اول من فقط میگفتم بریم پیش کوسه ها هیچ از برنامه های حاشیه ای که گذشته بودند خوشم نمیومد! باغ پرندگان همش نق زدم که اینجا بو میادسبز بریم پیش کوسه ها!!! بعدش کلاسیک شو بود که من اصلا خوشم نیومدخمیازه و انقدر نق زدم تا برنامه تموم شد! بعد از اون آکواریوم شو بود ماهی ها تا حدی منو سرگرم کردن و من ذوق زده بودم که یه ماهی شبیه Dory  پیدا کردم!مژه

 

تا بالاخره رسیدیم به برنامه دلفین ها یا به قول من کوسه ها! خیلی خوشم اومد ولی انقدر خسته شدم که آخرای برنامه خوابم برد خوابو واسه همین برای برنامه بعد نموندیم و برگشتیم هتل! نصفه شب هم باز از خواب پریدم و گفتم بریم پیش کوسه ها!!!نیشخند

نیمه اول روز بعد بیشتر توی مراکز خرید بودیم و من مثل یه خانم عاقل و نمونه رفتار کردم! از خود راضییعنی اصلا نق نزدم هر چقدر هم از جلوی اسباب بازی فروشی رد میشدیم اصلا نمیخواستم که برام بخرن! خلاصه که تحسین برانگیز بودم.مژه

عصرش هم رفتیم تور دور جزیره. اول از کاریز کیش دیدن کردیم که من از دویدن توی سالن ها خیلی خوشم اومدگاوچران

 

 

 

بعدش رفتیم پارک درخت سبز

 

 

بعد از اون هم کشتی یونانی  رو دیدیم که البته به دلیل تاخیر آقای راننده ما دیر رسیدیم و غروب کنار کشتی نبودیم منتظرواسه همین نتونستیم عکسی بهتر از این بگیریم

 

 

 

و خلاصه روز دوم هم اینجوری گذشت. روز سوم هم باز رفتیم ساحل ، این بار رفتیم پارک ساحلی مرجان

 

 

مامان خیلی دلش میخواست سوار جت اسکی بشه خیال باطلولی فعلا نمیتونست این کار رو انجام بده چشمکبابا هم واسه اینکه دل مامان نسوزه! تنهایی نرفت! قلب

 

واسه همین به دوچرخه سواری اکتفا کردیم. نیشخندمامان سوار سه چرخه شد و منم توی سبدش سوار کرد و با بابایی کلی لب ساحل تفریح کردیم. هوراخلاصه بعدش هم یه کوچولو دیگه خرید کردیم و عصر هم ساعت 6 و نیم به طرف اصفهان پرواز داشتیم.

 

وقتی رسیدیم اصفهان چنان از سرمای اصفهان شوکه شدیم که نگو! استرسو البته هوای خشک و آلوده اصفهان همون اول سرفه رو برامون به ارمغان داشت ناراحتو کلی دلمون برای هوای کیش تنگ شد.ناراحت

اینم عکس حسن ختام از آویسا در فرودگاه اصفهان.نیشخند

 

و اما دلیل اینکه چرا دیر آپ کردیم و به دوستامون سر نزدیم این بود که سرفه های من توی فرودگاه شروع شد و متاسفانه ادامه پیدا کرد ناراحتچند روزی تب داشتم سرفه میکردم و حسابی حالم بد بود! ناراحتمن که همیشه خوب غذا میخوردم چند روزی به جز یکی دوقاشق سوپ هیچی نمیخوردم و من که همیشه از خواب فراری بودم انقدر بی حال بودم که روزی چند بار خوابم میبرد!گریه

خلاصه دل مامان و بابا رو حسابی کباب کردمگریهگریه تا اینکه امروز بهترم خدا رو شکرگاوچران

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)