بی حوصلگی های مامان
سلام
این روزا مامانی اصلا حال و حوصله نداره!! کاشکی امتحان هاش زودتر تموم میشد تا بازم با من بازی میکرد! تازه مامان جون هم چند روزیه مریض شده!! اون از بابا بزرگ و مامان بزرگ اینم از مامان جون!!! نمیدونم چرا اینقدر همه مریض میشن!! روز جمعه از صبح تا شب تو خونه بودیم شب که شد مامانی گفت بریم خونه خاله یه سر به مامان جون بزنیم. داج علی و خاله لیلا هم اونجابودن. دلم براشون تنگ شده بود خیلی وقت بود ندیده بودمشون.
مامانی هر وقت میخواد از من عکس بگیره هی پشت دوربین شکلک در میاره!! تا من بخندم اون شب داج علی گفت چه اصراری داری بخنده؟؟ بچه همه حالت هاش قشنگه!! انقدر من کِف کرده بودم!! ولی میدونستم بیایم خونه دوباره مامانی دوربین به دست جلوی من شکلک در میاره!!
خدا جون همه مریض ها رو شفا بده مامان بزرگ و بابا بزرگ و مامان جون شیرین رو هم شفا بده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی