ماجرای دندون آسیاب
لابد از این همه زرنگی مامان و تند تند آپ کردناش تهجب تردین نه؟
آخه یه اتفاخی افتاد گفتیم بیایم باسه شمام تهریف تنیم! راستش بهد از چهارمین دندونم که چندین ماه پیش خودشو نشون داد من دیگه خیال دندون در آبردن نداشتم. جوری ته بابایی تم تم رفته بود تو فکر این ته باسم دندون مصنوعی بخره!!! و دنبال دندونساز خوب میگشت!!
چند روز ه ته آبریزش بینی دارم و غذا نمیخورم و همش نق میزنم مامان خانوم دقیقه به دقیقه لثه های منو چک میترد و میدید کنار دندونای قبلی هیچ اثری از دندون جدید نیست باسه همین هی به من شبرت سمراخوردگی و دیفن هیردامین خوروند !!!
تا اینته دیشب سر یه جریانی شروع تردم به گریه تردن جاتون خالی همچین جیغ میکشیدم ته نگو!!! بسط گریه ها مامانم گفت حمید یه چیزی تو دهنشه و هر دو تاشون خیلی ترسیدند. و کاشف به عمل اومد ته این جانب یک عدد دندون آسیاب در آوردم!!!
آآآآآره خلاصه این ته من تو هیچ چی نظم رو رعایت نمیکنم حتی تو دندون درآبردن!!! بهد از ۴ تا دندون پیشین رفتم سراغ آسیاب!! بقیه رو بی خیال!!
برای خالی نبودن عریضه هیش عسک جدیدی رو کامپیوتر نداریم ته براتون بذاریم! بنا براین ما رو به خاطر این عریضه خالی ببشخید!!!