جشن تولد 4 سالگی
تبریک نوشت:
دیشب بالاخره نتایج مسابقه اعلام شد
از همین جا تبریک میگم به
لیانا جون نفر اول که من عاشقشم و خیلی دوستش دارم از وقتی عکسش رو مامان نشونم داد اسم یکی از عروسکهای محبوبم رو گذاشتم لیانا
آوش فسقلی خودمون نفر دوم که به عنوان آبجی خیلی دوسش دارم و هواشو دارم
و پسر نازنین جون نفر سوم با اون چشمای گردش
و منم چهارم شدم
ممنون از لطفتون و رایتون. ما امروز خودمون یه عالمه عکس داریم پس عکس برنده ها رو نمیذاریم!
توجیه نوشت:
مامانم چند روز در گیر تولد و کارهای بعد از تولد بود و یکی دوروز هم سرما خورده بود شدیییید. شما مامانم رو ببخشین اگه به وبلاگ هاتون سر نزده و جواب کامنت ها رو نداده. طفلکی عذرش موجه بوده.سعی میکنه زودی جبران کنه
و اممممما تولد نوشت:
امسال مامان و بابا برای خوشحال کردن من تصمیم گرفتند چند تا مهمون کوچولو واسه تولدم دعوت کنند. 2 تا پسر داییم و دختر داییم مهمونای ما بودند (ما چهارتا به فاصله چند ماه همگی در یک سال به دنیا اومدیم) البته هامان کوچولو هم دعوت شده بود که متاسفانه نتونست بیاد.
تم تولدم امسال رنگین کمان بود. مامان وقتی این تم رنگی رنگی رو دیده بود خیلی خوشش اومد چون خیلی شاد و دوست داشتنی بود.
البته تولد ما خییلی کوشولو بود و تزئینات هم در همون حد بود.
امسال دیگه مامان کلی هنر به خرج داد و کیک رو هم خودش درست کرد. دامن رنگین کمانی هم کار خودش بود.
خوب کمتر حرف میزنم و با عکس بقیه ماجرا رو ببینیم:
تزیینات تولد:
عدد 4 رنگین کمانی(چون این عکس اواخر مهمونی گرفته شد عدد 4 تقریبا نابود شده)
اینم رنگین کمان های کوچولو جاهای مختلف:
و اینم بانوی رنگین کمان:
و مهمونهای کوچولو و دوست داشتنی مون در قاب رنگین کمانی:
(به ترتیب سن)
زهرا جون
علی جون
هادی جون
و اینم مهمون کوچولومون با جغجغه رنگین کمانی!!
آویسا و کیک مامان پز (ظاهر ناشیانه ای داشت ولی مزه اش خوب بود)
چهار نفری (فک کنم قشنگ معلومه که چقدر برامون سخته 4 تامون یه لحظه ثابت بایستیم!!)
شوق کودکانه برای فشفشه:
و اینم از این کاغذ رنگی هایی که تو هوا پخش میشه ما اسمش رو نمیدونیم!
دفعه اول بود از این ها میخریدیم!! و نمیدونستیم سیستمش چه جوریه!! بعد از اینکه کاغذهای رنگی تو هوا پخش شد چنان بوی باروتی تو خونه پیچید انگار توپ در کرده بودیم!!!
آویسا و چاقو برای بریدن کیک!
اینم عکس هدیه های ناقابلی که من به دوستام دادم. چون چیز رنگین کمانی پیدا نکردیم بهش رنگین کمان چسبوندیم!!
کلی به ما بچه ها خوش گذشت و شیطونی کردیم. تجربه شیرینی بود برام.
مهمون کوچولوهام برام هدیه های قشنگی آوردن دستشون درد نکنه
همین که باز میشد 4 تایی میپریدیم سرش و دیگه نشد عکس بگیریم!
مامان و بابا برام هدیه ای خریدن که کلی ذوق زده ام کرد. یه باربی با کمدی پر از لباس!!! چیزی که من عااااشقش شدم.
مامان جون شیرین هدیه نقدی بهم دادند و مامان بزرگ هم طلا.
خاله فهیمه جونم (مامان ابوالفضل کوچولو) یه پلیور خوشگل برام بافتند که گفتند بافت این پلیور هدیه تولد آویساس و هزینه اش رو قبول نکردند. مرسی خاله جونممممم به زودی عکسش رو میذاریم
و یه هدیه ویژه هم گرفتم که خیلی خوشحالم کرد. خاله نگار مهربونم برام یه هدیه پست کرده بودند. عکس من و هدیه ها
(گل سر +عروسک + تل مو)
خیلی ذوق کردیم(برای آوش هم هدیه ای فرستاده بودن که تو وبلاگ خودش مینویسه!)
مرسی خاله جونییییییییییی
اینم از تولد 4 سالگیم