تَلَ تَلَ مبارک!!!
سلام به همه دوستای مهربونم. بابت تبریک های تولد خییییییییییلی ازتون ممنونم. دوستتون دارم.
پیش نوشت: روز شنبه به خاطر یه اشتباه از طرف مامان نصف عسک هام پاک شد و مامان دو روز مشغول ریکاور کردن عسک ها بود. تا بالاخره با راهنمایی های داج علی ( داااج علی دوستت داریم) و با کمک نرم افزار های ریکاوری بالاخره عکس ها برگشتند. بعدش نوبت پرشین گیگ بود که تو آپلود عسک ها بازی در بیاره!! و بعد از اونم بلاگفا!!! که اگه یکی دوبار همه مطالب آدم رو بر باد نده جای تعجب داره!!! ولی بالاخره مامان با همه مشکلات جنگید و این آپ پر از عسک رو به شما تقدیم می کنیم. نصف عسک ها رو برای سبک تر شدن صفحه میذاریم توی ادامه مطلب.
روز پنج شنبه 11 آذر مامان نتونست مرخصی بگیره به همین دلیل روز جمعه برام جشن تولد گرفتن. البته به خاطر اینکه برای کسی دردسر درست نشه مهمون دعوت نکرده بودیم ولی مامان جون ها و خاله و عمه شهلا و داج علی و دایی مرتضی و دایی حسین زحمت کشیدن و تو جشنمون شر کت کردن و ما رو خییلی خوشحال کردند.
مامان تقریبا از یک ماه پیش یواشکی تزیینات تولدم رو درست می کرد! البته به خیال خودش یواشکی بود و من از همه چیز خبر داشتم!! چون هر جا زنبور می دیدم فوری می گفتم تَلَ تَلَ مبارک! (تولدت مبارک!!!!) حالا چرا زنبور؟
واسه این:
نگاه کنین همه جا پر از زنبوره حتی روی الُبیه و روی لیوان ها!!
اینم کیک خوشگلم:
این کارت ها رو هم هدیه دادیم به مهمونامون.
و اینم آویسا، زنبورِ عسل!!! لباسم رو خاله معصومه مستاجر مامان جون شیرین برام دوخته و بهم هدیه داده. دستت درد نکنه خاله جون خیلی دوستت دارم.
اینم شاخک هایی که مامان و مامان جون شیرین درست کردن ولی اصلا حاضر نبودم بذارم به سرم بند بشه!
شونصد بار شمع رو فوت کردم! و این تنها شیوه ای بود که می تونستن باهاش منو توی صحنه نگه دارن!!
کاش یکی این شمع رو روشن می کرد!!
آخ جون فووووووووووووووووت
و اینم رضایتی که بعد از هر بار فوت کردن شمع تو صورتم موج می زد!!
اینم مهمون کوچولوی خوشگلمون که خوابه
کلی هدیه های خوشگل بهم دادن که همش رو خیلی دوووس دارم.
منم کلی با خوندن شعر ای زنبور طلایی و گفتن Happy birthday to me! دلبری کردم!
دست همه درد نکنه مخصوصا مامان جون شیرین که خیلی زحمت کشید، حتی بیشتر از مامانی.
برای دیدن عسک هدیه ها و جزییات برین به ادامه مطلب (بدون رمز)
من و هدیه عمه شهلا که یه بلوز خوشگله.
من در خال بررسی هدیه داج علی اینا که یه خانواده باربی هستش و مامان خونه هم تو دلش نی نی داره!!!
خاله لیلا هدیه رو با یه زنبور تزیین کرده بود و این گیره عسک هم هدیه هامان جون هستش.
اینم منم که هامان خوشگله رو با کمک مامان جون ببل کردم.
من زهرا جون و هدیه خوشگلش (هزار خانه)
من و دایی حسین و هدیه قشنگشون که یه چراغ خواب به شلک حزلونه (حلزون)
اینم من و هدیه مهسا جون که خیلی دوسش دارم
اینجا با کنجکاوی دارم هدیه زنبوری بابا رو باز می کنم
اینم من و هدیه بابایی. یه ارگ خوشگله که حالا دیگه دایم دارم باهاش کنسرت اجرا می کنم.
من و امیر(پسرخالم) و هاتف (پسر داییم)
خوب اینم من و هدیه مامان (مامانی می دونه که یکی از بزرگترین دلمشغولی های خانوما لباسه!! اینه که برام پالتو خریده)
مامان بزرگ برام طلا آوردند و مامان جون و خاله حمیده هم یه هدیه آوردند که در اصل برای مامان بود! و مامان رو کلی ذوق زده کردن!
دست همگی درد نکنه .دووووستتون دارم.