آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

آویسا کوچولو

تولد آوش و عروسی

1392/4/11 14:13
نویسنده : مامان پاتمه
756 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوبم. امیدوارم حالتون خوب باشه و شاد باشید.

2 و 3 تیر برای آوش جشن تولد گرفتیم. داداش کوچولوم یکساله شد.خیال باطل روزهای آخر یک سالگیش من و مامان و بابا همش یاد پارسال بودیم و هی واسه هم خاطره هاشو تعریف میکردیم.314219_afnu1qmj1p9ox67a.gif منم یاد اون روز افتادم که مامان توی بیمارستان بود و یکی دوبار گریه افتادم و به مامان گفتم من دوست ندارم نی نی به دنیا بیارم!! چون میرم بیمارستان و بهم آمپول میزنن من دردم میاد!!!464919_blue.gif

عکس ها و اخبار تولد اینجا توی وبلاگ آوش هست و من دیگه چیزی اضافه نمیکنم جز اینکه مهمون های مهربونمون برای اینکه من ناراحت نشم واسه منم کلی کادو آوردند اسمایلی های جینگیلیمن هی به مامان میگفتم مگه تولد آوش نیست چرا به من کادو میدن!!!538419_flirtysmile3.gif

اینم یه عکس یادگاری از هدیه هایی که گرفتم و البته یه مقدار هم هدیه نقدی گرفتم که زودی انداختم تو قلکم.6322_bi_dandon.gif

 

 

مامان و بابا اون تبلت اسباب بازی رو برام خریدنچشمک

6 تیر عروسی خاله آزاده و عمو محمد (پسر عمه جونم) بود. خاله آزاده مربی زبان مهدکودک من هم بودن و من خیلی خیلی دوستشون دارم.16069_give_heart.gif

از همین جا بهشون باز هم تبریک میگم و امیدوارم خوششششبخت و شاد زندگی کنند. 72689_cupidgirl.gif

من دل تو دلم نبود که لباس عروسم رو بپوشم. خیلی دلم میخواست یه تاج ( به قول خودم شاه)داشته باشم.گاوچرانو به مامان اصرار کردم که برام یه شاه بخر!

واسه همین با مامان رفتیم یه شاه  خریدیم و روز عروسی مامان که خودش کلاس داشت و بعد هم نوبت آرایشگاه من رو سپرد دست مهسا جون. مهسا موهام رو درست کرد و خوشگلم کرد و عصر این عروس کوچولوی خوردنی رو تحویل مامان و بابا داد که دوتاییشون خودشون رو خفه کردند از بس قربون صدقه من رفتند.326220_phil_30.gif

 

 05500000 05500000 05500000 05500000

 

عروسی بهم خیلی خوش گذشت همش اون وسط در حال رقص و ورجه وورجه بودم

این عکس ها توی سالن گرفته شد

 

1240000012400000124000001240000012400000


و این دوتا هم توی محوطه بیرون

 

 17600000 17600000 17600000 17600000

 

 20400000 20400000 20400000 20400000

دوتا مطلب هست که هی میخوام اینجا بگم و یادم میره!آخ

اولیش که شروعش مربوط میشه به حدود 7-8 ماه پیش علاقه مند شدن من به ستاره هاس!!!

به آسمون خیره میشدم و مثلا میپرسیدم مامان چرا ستاره ها مثل توی نقاشی ها یا کارتون ها نیستن! 

مامان  پرسید: یعنی چه جوری؟

- یعنی اینکه یه دایره کوچولو هستند و تیز تیز ندارن!!!

- منظور از اون تیز تیزها همون نور ستاره هاست

یا مثلا میگفتم چرا نمیتونم یه ستاره بردارم؟74662_avizon_az_setare.gif

- ستاره ها از ما خیلی دور هستند اونها خیلی بزرگن نمیتونی برشون داری

- من میخوام بزرگ شدم فضانورد بشم برم پیش ستاره ها!خیال باطل

یه شب دیگه هم به مامان گفتم مامان چرا کمان گیر رو نمیبینم توی آسمون؟

- کمانگیر چیه؟ابرومتفکر

- یه صورت فلکیه!!!!!!!!!!!!! یه سری ستاره که اگه به هم وصلشون کنی به شکل یه کمانگیر میشن و تیرش هم همیشه به سمت شرقه!!!!!!!!!!!!!!از خود راضی

مامان دقیقا این شکلی بود!!ابله

از توی کارتون هایی که میبینم این ها رو یاد گرفتم! 19482_eva.gif

 15400000 15400000 15400000 15400000

مورد دیگه ای که مامان مدتیه کشف!!! کرده اینه که وقتی  توی کلمه ای  حرف "ر" و بعدش با فاصله چند حرف "ل" داریم من این دوتا حرف رو جا به جا میگم!!

کلمات خیلی با مزه میشن89020_cool.gif مثلا

کربلا -----------> کلبرا

مارمولک -------------> مالمورک

باریکلا  -------------> بالیکرا

خرمالو ----------------> خلمارو

 

 

اضافه شد: نیشخند

 

زردآلو ---------------------->  زلدارو

تردمیل --------------------> تلدمیر

تریلی ------------------> تلیری

کنترل ---------------------> کنتلُرخنده

سیندرلا -------------------> سیندلرا

قهقهه

 

دیگه تبدیل به یه جور سرگرمی برای مامان و بابا شده و دنبال کلماتی هستند که توش اول "ر" و بعد "ل" داشته باشه. 703419_teehee.gifشما هم اگه کلمه ای به ذهنتون میرسه بگینچشمک

 

اینم یه حسن ختام خوشگل خواهر برادرونه!!چشمک

 

 

319519_127fs2692839.gif319519_127fs2692839.gif319519_127fs2692839.gif319519_127fs2692839.gif319519_127fs2692839.gif319519_127fs2692839.gif319519_127fs2692839.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)