آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

آویسا کوچولو

پایان روزهای مهد و تبریک روز پدر با تاخیر!

1392/3/7 12:58
نویسنده : مامان پاتمه
437 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوبم43079_29vfnr8_th.gif
حالتون خوبه؟369519_flower5.gif

روز 30 اردیبهشت آخرین روزی بود که به مهد رفتم ظهر با یه پاکت بزرگ پر از وسایلی که توی مهد داشتم اومدم خونه و مامان دررررست مثل بچه ها!!! دوساعتی سرگرم نگاه کردن وسایل و دفتر و کتاب های من بود!خیال باطل


قبل از پایان مهد برای آخرین جلسه اولیا مربیان به مهد اومده بودوبا چنان استقبالی از طرف مربی من و مدیر مهد روبه رو شد که داشت بال در می آورد 645619_angel2.gif

وقتی مامانم از خاله مرضیه پرسیده وضعیت آویسا چه جوری بودمتفکر

خاله گفتند: آویسا ستاره کلاسم بود و از هر نظر عااااالی بود.

از خود راضی

بعد هم مدیر مهدمون کلی ازم تعریف کرده و خلاصه مامان حسابی ذوق زده شده بود.427120_yahoo.gif

اینم عکس ستاره هامه که خاله تو کلاس برامون میزدند و ستاره های من از همه بیشتر بود. 867919_syellow1.gifاین رو خودم زدم به کمد اتاقم و  خیلی دوستش دارم.

 

 

روزهای آخر مهد برامون یه جشن تولد دسته جمعی گرفتند این هم عکس من و هدیه تولدم که یه عروسک سفید برفیهقلب

 

 

از اون روز که اینو گرفتم هر روز میگم کاش عروسک دلبر هم برای هدیه میومد!314219_afnu1qmj1p9ox67a.gif آخه تو پرنسس ها من عاااشق دلبر هستم.

 

چند شب پیش مامان بهم گفت امشب شب آرزوهاست میتونی هر آرزویی دوست داری بکنی خدا اونا رو برآورده میکنه.قلب

چون آوش همون روز مریض شده بود گفتم:

اول از همه آرزو میکنم آوش حالش خوب بشه. 16069_give_heart.gif و بعد آرزو میکنم یه عالمه اسباب بازی خوشگل برام بیادخیال باطل

بعدش گفتم: میشه برای شما هم آرزو کنم؟

مامان گفت بله که میشه!

و من گفتم: برای تو آرزو میکنم که یه عالمه لوازم آرایش خوشگل برات بیاد19482_eva.gif و برای بابا هم چند تا کت و شلوار قشنگ بیاد!29682_gholi_poshte_parde.gif

مدیونین اگه فکر کنین دغدغه  مامان و بابام لوازم آرایش و لباسه 703419_teehee.gif

دو تا عکس تو حیاط خونه مامان جون شیرین:

 

 


و این عکس ها هم مربوط به دیروزه که جو عکس منو گرفته بود و هی ژست میگرفتم و میگفتم عکس بگیر!عینک

 

 

 

 

اینجا هم دیگه با دوربین خداحافظی کردم!!بای بایزبان

 

 

جمعه گذشته روز پدر بود. حیف شد که اون روز یه پست اختصاصی نداشتیم دل شکسته ولی الان با تاخیر این روز اول به باباحاجی مهربونم تبریک میگمقلب

جای آقا جون امسال خیلی بینمون خالی بوددل شکستهصبح روز پدر بابایی رفت سر خاک آقا جون. روحشون شاد.گریه

و بعد هم به بابای خوب و مهربون و دوست داشتنی خودم تبریک میگمبغل

 

پشت حرف های پدر،

پشت نوازش ها،

سرزنش ها،

پشت تمامی نگاه های معنی دارش،

پشت سکوتِ پدر، پشت لبخندهای پر از رازِ پدر،

عشقــــــــــــــــــــــــــــی است پنهان

پیش بیاور پـــــــــــــــــدر ..........

دست هایی را که باید بوســــــه بــــــــارانشان کنمماچماچماچ

 

 13800000 13800000 13800000 13800000

 

ادامه مطلب یه نمایشگاه نقاشی از آثار منه!عینک


چند تا از نقاشی های من به انتخاب مامان:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقاشی زیر رو مامان خیلی دوست داره پنجره ها و پرده های سبز رو ببینین! قلب

 

اینم عکس اصل اون جغجغه که من تو نقاشیم کشیده بودم!83172_(11).gif

 

و اینم خانوادمون، البته بابایی رفته سر کار! به تلوزیون نگاه کنین حتی کارتونی که دوست دارم رو هم توی تلوزیون کشیدم!!!

 

 

حالا یا اینکه مامان من داره زیادی ذوق ذوق میکنه یا اینکه واقعا این نقاشی ها برای یه بچه 4 سال و نیمه محشرنچشمک

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)