آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

آویسا کوچولو

این روزهای من

1392/2/1 10:29
نویسنده : مامان پاتمه
358 بازدید
اشتراک گذاری

سلامبغل

حالتون خوبه؟قلب

ممممم .... مدتی هست در مورد خودم ننوشتم و نمیدونم از کجا و چی بگم!! متفکر

این روزها همچنان هر روز میرم مهد کودک علاقه ام اصلا به مهد کم نشده. خاله مرضیه رو خیلی دوست دارمقلبو از تعریفات جسته و گریخته ام مامان هم خیلی از ایشون خوشش اومده.قلب

و البته منم همیشه مورد تحسین مربی های مهد هستم.از خود راضی هر موقع مامان تماس میگیره کلی از من تعریف و تمجید میشنوه.خجالت

وقتی از مهد میام خونه هم مثل قبل میخوام کارتون نگاه کنم.نیشخند ولی مامان قانعم کرده که کارتون هایی که برام مناسب نیست رو نبینم. مثلا میگم: مامان میخواد لاک پشت های اینجا نشون بده! این که اصلا واسه من خوب نیست خاموش میکنم.بازنده کی تموم میشه؟ابرو عرقبه بره بالا تموم شده؟نیشخند

با آوش هم دوست هستم قلبهیچ وقت به آوش حسودی نکردم!! و هیچ وقت از توجه و علاقه مامان و بابا به اون شکایتی نکردم که خوب این نشونه اینه که من خانم خیلی فهمیده ای هستمزبان ولی اون وروجک انگار میخواد صاحب مامان و بابام بشه!! منتظروقتی مامان یا بابا منو بغل میکنن به شدت عکس العمل نشون میده میاد جیغ میکشه تا منو از بغلشون در بیاره!!!!ابرو

هوا که خوب شده خیلی روزها میریم پارک و من کلی بازی میکنم.هورا

اینم یه سری عکس از روزهای مختلف که پارک رفتیم.عینک

 

 

 

 

 

 

راستی روز 29 فروردین تولد باباییم بود. قلبمن از دو روز قبل تا دوروز بعدش (یعنی همین دیروز) به همه میگفتم امروز تولد بابای منه!نیشخند

 

بغلبهترین و مهربون ترین بابای دنیا دوستت دارم تولدت مبارک.بغل

 

و اما خبر بدی که این روزها بهمون رسید فوت مامان بزرگ غزال جون بوده.ناراحت خاله غزال عزیزم تسلیت صمیمانه ما رو بپذیر.ناراحت دوستای خوبم لطفا با ذکر یه صلوات روح این مامان بزرگ مهربون رو شاد کنید.ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)