عکس های باقیمانده از سال 91
سلااااااااااااااااااام
یه سلام خوشجل موشجل بهاری به همه دوستای مهربونم
عیدتون مبارک
بهارتون مبارک
خوش میگذره؟؟
ماامسال بر خلاف قبل تو تعطیلات اومدیم آپ کنیم آخه آخر سال 91 به دلیل قطع شدن نتمون و همین طور شلوغ پلوغی های آخر سال نشد بیایم پست الوداع با 91 رو بنویسیمو خلاصه یه عالمه عکس رو دستمون مونده
اینه که گفتیم قبل از پست بهارانه بیایم اون عکس های جامونده از 91 رو بذاریم.
سال 91 برای ما دو بخش بود نیمه اول سال خانواده کوچولوی ما 4 نفره شد و ما خوشبخت تر از قبل شدیم.
خدا آوش ناز و خوشگل رو بهمون داد
ولی نیمه دوم .....
من برای اولین بار با واژه مرگ از نزدیک آشنا شدم
خدا آقا جون مهربونمون رو از ما گرفت
و اینه که اصلا نمیتونیم بگیم 91 سال خوبی بود یا سال بدی بود!!
به هر حال سالی بود که گذشت و الان میخوایم با انرژی زیادتری 92 رو شروع کنیم.
دیگه وقتش گذشته و نمیریم خیلی رو سال قبل مرور داشته باشیم!
فقط عکس ها رو میذاریم.
یادتونه قرار بود لوبیا بکاشم؟
کاشیدمگلدون کوچولویی که توش کاشیدم رو هم خودم تهنایی رنگ کردم
هر مهمونی هم عید میاد خونمون با ذوق لوبیامو نشونش میدم
ایناها:
بابایی بهش میگه لوبیای سحرآمیز آخه خیلی داره خوب قد میکشه
*****************************
یه مدت پیش مامان دید هیچ صدایی از من شنیده نمیشه
اومد و من رو پشت تختم در حال خرابکاری پیدا کرد.
صدام کرد و من ترسیده بودم که دعوا بشم!!
ولی اون روز اصلا دعوا نشدم!! و فقط بهم توضیک دادن که دیگه رو دیوار نقاشی نکشم
چند روز بعدش یه شیشه لاک برداشتم و رفتم همون جا کل اون نقاشی و عروسکم و تختم رو با لاک یکی کردم!! بعد هم به مامان گفتم خواهش میکنم از اینکارم عکس نگیر آبروم میره!!
این بار دیگه حسابی دعوا و تنبیه شدم!
******************
قرار بود تو مهد ازمون عکس بگیرن و من خیلی دلم میخواست اون روز لباس عروسم رو ببرم
ولی مامان حواس پرتی کرد و یادش رفت برام اون لباس رو بذاره
از مهد بهش زنگ زدن و گفتن آویسا ناراحته و خلاصه مامان آوش به بغل لباسم رو آورد مهد و خاله گفتن یه عکس هم با آوش بگیرم.
اینم عکس ها
مامانم زیاد از این عکسها راضی نیست چون خانم محترم عکاس با فتوشاپ لب های من رو رنگ کردن و برام رژ زدن و مامانم از آرایش کردن بچه ها بیزاره!! ولی خوب به هر حال اینم یادگاریه دیگه!!
روزی که آوش رو بردن آتلیه من رو نبردن چونکه سوژه اصلی آوش بود و مامان و بابا فکر کردن ممکنه به دلیل اینکه توجه زیادی به آوش میشه من ناراحت بشم!
**************************
عکسهای بعد مربوط به روزیه که رفتیم اطراف شهر و درخت های پر شکوفه پیدا کردیم برای عکس تقویم سال نود و دو
***************
و اینم 6 تا عکس دونفره
به خاطر اینکه خاله نگار بهمون تذکر دادن که عکس دونفره کم داریم و انتقادشون کاملا به جا بود÷
**************************
و اینم عکس سه صفحه از تقویم امسالمون
کاور
پاییز
زمستان
بهار و تابستون رو هم تو وبلاگ آوش میذاریم چون تقویم مشترک بود.