چهار سال و نیمگی و چند خاطره
سلام دوست جونا حال و احوالتون چطوره؟ ما خدا رو شکر فعلا خوب هستیم. 11 خرداد من 4 سال و نیمه شدم به همین مناسبت مامان کیکی پخت که عکسی ازش نداریم! روز دوشنبه چند تا از دوستای دوره دبیرستان مامان یه مهمونی دور همی داشتند خونه خاله فهیمه مامان ابوالفضل جون . قرار بود ساعت 5 بریم و من از صبح که بیدار شدم میپرسیدم مامان پس کی میریم خونه خاله فهیمه!! و تا عصر رسما مامان رو کچل کردم! به من چه! خودشون باید حواسشون باشه جایی که میخوایم بریم همون موقع رفتن به من بگن و از قبل بهم اطلاع ندن! خلاصه...
نویسنده :
مامان پاتمه
8:10